Man is free at the moment he wishes to be



بی‌جنبگی



«نفهمیدن»، درک فرایند «نفهمیدن»، پذیرفتن و سر فرود آوردن در مقابل «نفهمیدن»، کاری است که هر کسی از پسش بر نمی‌آید. هر قدر که بخواهی کول باشی، وقتی در مقابل پدیده‌ای قرار می‌گیری که ریشه‌های عقلت را به سخره می‌گیرد، و از این طریق حضورت را در صحنه‌ی ماجرا نفی می‌کند، مغزت جریان زیاد می‌کشد و فیوز می‌پرانی. این جهان «برگزیده‌گرا» طوری بارمان آورد که فکر کردیم فهمیدن است که می‌باید یاد بگیریم چگونه با آن برخورد کنیم؛ فراموش کردیم که حجم «نفهمیدن» در جهان، هزاران بار بیشتر از فرآیند عجیب و غریبی است که ظاهراً توانایی پیش‌بینی و (در صورت خطا،) توجیه اتفاقات را دارد.

همیشه فکر می‌کردم که شخصیتی ساخته‌ام که می‌تواند تعادل ذهنی خودش را در مقابل پیش‌بینی نشده‌ترین و محرک‌ترین اتفاقات حفظ کند. «ندانستم که این دریا، چه موج خون‌فشان دارد»! می‌دانستم که روزی ممکن است برسد که کسی را نفهمم. می‌دانستم که پذیرفتن نفهمیدن، شجاعت می‌خواهد. فقط ندانسته بودم که نفهمیدن، «جنبه» هم لازم دارد که امروزه روز، اثبات شده است که حقیر، اساساً فاقد آن بوده‌ام!

×××

نسبت تفکر به انسان، بهتر از نسبت لجن به گلشن نیست. کدام انسان وحشی و آزادی (و کاملی!)، آنگاه که روحش را، هنوز با وردنه‌ی مسئولیت در برابر گذشتگان و آیندگان و پایندگان خرد نکرده بودند، می‌فلسفید؟ این عادت بیمار تفکر، بی آن کوفتگی عظیم غرایز، بی آن نفی مطلق لذت، پیش نمی‌آمد. ما روزی به تفکر افتادیم، که به شکرخوری افتاده بودیم. تفکر، هدفی والا برای بهتر شدن و رشد نبود: می‌باید آن تنهایی و تلخی حاصل از اجبار - آن اجبار کوبنده‌ی تشکیل تمدن که اعضایش را به سربه‌زیری وادار می‌کند - توجیه می‌شد. اینکه تفکر با همان روشی توسعه داده شده باشد که «یک قل دو قل»، یک طور نچسبی، احساس رضایتم را از مهمترین تواناییم به گند می‌کشد.

×××

«آی به قربون خم زلف سیاهت»! «جمع مستان غزل‌خوان» هم که نباشیم، به هر حال «جز این هنر نداریم، که هر چه می‌توانیم، غم از دلها براندازیم»! «موشیگی» را گوش کن، حالش را ببر، شاید زلف سیاهت را یک تابی هم دادیم! همین یک امشب را بی‌خیال تفکر! فاک ایت، بحول‌ا... تعالی!


(موسیقی را این انسان گذاشته بود، از طریق این یکی انسان؛ هر دو شادکام باشند)

نظر:

اُه! چه شاکی! حالا چی رو یا کی رو نفهمیدی ای بحر العلوم! ای متفکر! ای کاردرست ای با جنبه D:

نقل مطالب با ذکر مأخذ آزاد است.