Man is free at the moment he wishes to be



ماچیسمو



باید استراحت کرد. باید این حس تن‌آسانی را مثل سیگارهای هندوراسی، با ولع و حرص پک زد و دودش را فرو داد پایین. خسته شدیم از این کشاکش روزگار. عطر باید زد به خود از این گند اجتماع. امیدمان فرسود و پشتمان خمید از این بار هستی ویران‌گر. این قوم سوختندمان و پیرمان کردند. جوانیمان تباه شد و فرصتهایمان سوخت. دیگر باید نشست. باید نشست و نگریست و غم‌ها را گریست و راحت جهان را اختیار کرد. تاریک شده زمانه از بدی انسان. دیگر روزنه‌ای نیست؛ نوری نیست. باید حذر کرد از این گردنه‌ی ناامن و شب تاریک. باید فرار کرد. به هر جا؛ به درون؛ به عرفان؛ به خرافه؛ حتی شاید به آغوش گرم ابو تل...

×××

خیالتان برندارد! حتی به یک کلمه‌اش اعتقاد ندارم! آن جملات بالا را نوشتم برای آنها که چند قطره خون و دو شب سردرد و سه کلمه‌ی درشت و چهار بار سرخوردن و پنج کلمه انتقاد و یک بار شکست، کامشان را تلخ می‌کند و سقفشان را فرو می‌ریزد. نوشتم برای آنهایی که روان فرسوده‌شان، به محرک‌های قویتری نیاز دارد تا لذت را تجربه کند. نوشتم برای پیرمردهای بیست ساله؛ برای آن ارواحی که می‌خواهند با کلمات زیبا، به ضعف پل بزنند. آنهایی که بجای خشمگین شدن، سرخورده می‌شوند. آنهایی که زندگی عرصه‌ی تاختشان نیست، جلادشان است.

برای ما اما، شرکت در این تجربه‌ی عظیم انسانیت، نیاز به دلیل و انگیزه ندارد. ما آن جوانان بی‌راحتیم که ستون‌های جهان را می‌لرزانیم و دامن می‌گیریم تا ستاره جمع کنیم. جهان برای ما همیشه بهار است و جز از ساتگین، نمی‌نوشیم. عشق ما با گلی شکفته می‌شود؛ زیبایی ما از برق جواهر نیست، لبخند ماست که خورشید طالع است. روح ما خود به خود سرشار است، گدایی چیزی را نمی‌کند که به دست‌مایه‌ی آن لبریز شود. داس مرگ، از گردنکشی نمی‌ترساندمان. ما آن رُستگان دِیمیم که در انتظار کشاورز و رهاننده، سر به زیر نیفکنده‌ایم. اگر بسوزانندمان، ققنوسیم و اگر بچینندمان، شاه دانه‌ایم و اگر بگیرندمان، گرگیم: از خاکستر سر بر می‌داریم و در باد دانه می‌افشانیم و در بند، سر فرو نمی‌آوریم. نور در چشمان ماست، وسعت جهان در اذهان ماست، گرمی در آغوشهای ماست. ماییم معنی زیبایی!

ما شکست خوردگان امید نیستیم. ما لاف ارواحی را می‌زنیم که هر چند نابود می‌شوند، اما هرگز شکست نمی‌پذیرند. ارواحی عربده‌کش، که حتی وقتی نمی‌نوازند، باز از آنها صدای نویز اسپیکرهای خدا واتی، به گوش می‌رسد. «امید» ناممان نیست تا در افیون بیاویزیم و بسراییم: کاوه‌ای پیدا نخواهد شد «امید»...

کاوه
ماییم.

نظر:

I Like you man
by the way; hafte i ye peyk ro tosiye mikonam :D adam ro khoshhaal tar az khoshhaal mikoneh vali ;)

baa 6 maah pish ke moghaayesat mikonam
woooooooooooooooooooooooooooooooow

به نظرم ...بگذرییم! البته اگه این قدر امیدواری که دمت گرم باباااااا! خدایی توی خوب کتهگوری ای گذاشتیش: جاده خاکی
حالا اینا رو قبل پیک نوشتی یا بعدش؟

نقل مطالب با ذکر مأخذ آزاد است.