چند نکته برای فمینیستها
در وبلاگ یکی از دوستان بحث داغی در حواشی فمینیزم در گرفته که توجهم را جلب کرده. چند نکته به نظرم میرسد:
- نمیدانم چرا همیشه زنها فکر میکنند که مردها فقط با پیشرفت آنها مخالفند: تِستُسترون با پیشرفت هر موجودی (مونث یا مذکر) در محدوده قلمرو خود مخالفت میکند. برای پیشی گرفتن از یک مرد، باید او را شکست داد. راه دیگری وجود ندارد. حق گرفتنی است، باید قویتر باشید.
- اینکه مردها، کار کردن با مردها را ترجیح میدهند، هیچ ارتباطی با مردسالاری ندارد. زنها هم کار کردن با زنها را ترجیح میدهند. علت این مسأله، شناخت بیشتر (و در نتیجه اعتماد بیشتر) اعضای هم جنس نسبت به هم است. در ایران به دلایل عرفی و مذهبی، کودکان ناهمجنس را از سنین خردی از هم جدا میکنند. به علت جدایی دو جنس، و آشنایی ناگهانی بعد از بلوغ، اصولا کنجکاویها و شناختهای ثانوی حول محور جنسی شکل میگیرد (که تا اینجایش کاملاً طبیعی است) از آنجا که توجهات و شناختهای لذتبخش ثانوی در این مرحله شکل میگیرد، هر دو طرف سعی میکنند نقاطی را برجسته کنند که برای جنس مخالف جذابیت بیشتری دارد. در این مرحله است که شناختهای کاذب رفتار جفتگیری، جای شناختهای واقعی را میگیرد. مسلماً اگر پسرها در سنین زیر ۱۰ سال، یکبار از دخترهای هم سن کتکی نوش جان کنند (دخترها در آن سن خاص درشتترند!) مسلماً پتانسیل بیشتری برای شناخت واقعیتر جنس مخالف پیدا میکنند! این در مورد دخترها هم صادق است. اصولاً نگاه دخترها در ایران نسبت به پسرها بسیار منفعل و منفی است و این هیچ کمکی به آنها برای جذب در محیطهای کاری و اجتماعی نمیکند. بعلاوه حتی خود زنها هم نسبت به زنهای دیگری که در محیط کار رفتار آزادانهتر و راحتتری دارند نگاه منفی و گاهاً شرمآوری دارند (متأسفانه) نتیجهای که میگیرم این است که با این عرف، نباید انتظار روزی را داشته باشید که برابری جنسی روی بدهد. خوشتان بیاید یا نیاید! از عرفی که نقش اصلی و هدف نهایی زن و مرد را تشکیل خانواده و زادمان، نقش اصلی مرد در خانواده را نانآوری و ریاست و نقش زن را هم بالطبع ماشین جوجهکشی ماجرا میپندارد انتظاری نداشته باشید، که زیر پایتان علف سبز خواهد شد. قبل از همه چیز با عرف بجنگید که ریشه مشکل شما آنجاست.
- من نقش برجسته مردان را در عقب نگاه داشتن زنها در جامعه نفی نمیکنم. ولی به دلیلی که نمیدانم، سایه این تأثیر بزرگتر از آنی که باید جلوه داده میشود. نقش خود زنها یا دقیقتر بگویم مادران هم در عقبماندگی دخترها و یکه تازی پسرها بسیار پر رنگ است. کدام مادری را میشناسید که دخترش را به استقلال مالی و ماجراجوییهای جنسی تشویق کند؟ (اکثریت پدرها مستقیم یا غیر مستقیم این کار را برای پسرانشان میکنند) کدام مادری را میشناسید که دخترش را ده برابر پسرش کنترل نکند؟ اکثریت بزرگی از مادران حتی در سنین کودکی پسرانشان، شروع به نشستن در صندلی عقب ماشین و باز گذاشتن صندلی جلو برای «آقا پسر» میکنند. همین مادران در حالی که مشکلی با رانندگی دهشتناک پسرانشان ندارند (بالاخره مَرده، دست فرمونش مردونست!) مدتها طول میکشد تا به نشستن در ماشینی که راننده آن دخترشان است خو کنند (و تا ابد هم باز در ماشین به جان دختر بیچاره غر میزنند!) عده زیادی از مادران تا وقتی اجباری در کار نباشد، از درخواست دخترانشان برای کار کردن پشتیبانی نمیکنند. در تقابل پسران و پدران، پشتیبانی مادر از پسر، ولی در تقابل پدر و دختر، مادر بیشتر حامی پدر است. رفتار مادران ایرانی را در هنگام ازدواج دخترشان و انتخاب همسر نقد نمیکنم، خودتان باید بدانید! رفتار همین مادران در انتخاب همسر برای پسرانشان هم جالب است! مادران ایرانی کلاً محافظهکارند، ولی شدت این محافظهکاری احمقانه در تربیت دختران به مراتب بیشتر است و باعث ناتوانی دختران در برابر پسران میشود. کدام مادری است که به دخترش بگوید سیندرلا، زیبای خفته، سفید برفی و امثالهم احمقانهترین داستانهای تاریخ بشری هستند و باید با داستانهای سالمتری جایگزین شوند؟
- زنان از مردانی که در اجتماع از آنها پشتیبانی میکنند خوششان نمیآید. مردانی که نگاهی برابر به زن و مرد دارند، سریعاً از طرف زنان به دلایل مختلف محکوم میشوند. از نظر زنان، مردان حامی آنها کسانی هستند که نگاهی نامساوی به دو جنس و به نفع زنان دارند. در موارد زیادی این مردان خودشان به بهانه همین رفتار توسط مردان دیگر از جایگاه تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند و جانشینانشان رفتاری تبعیضآمیز به نفع همجنسان خود در پیش میگیرند و به این ترتیب در موارد زیادی خانمها از محیطهای حامیانهی پایدار نمیتوانند استفاده کنند. علاوه بر این، زنها از مردانی که زیادی حمایتشان کنند متفرند! موارد بسیاری را تجربه کردهام که زنان از مردان حامیشان دل خوشی ندارند! میدانید به آنها چه میگویند؟آقا معلم!
- زنان به دلیلی که من نمیدانم، در اجتماع خود را به خوبی مردان سازماندهی نمیکنند. هر مرد عضو دهها سازمان رسمی و غیررسمی اجتماعی است و در تمامی اوقات در حال گسترده کردن شبکه روابط خود است. خانمها متأسفانه از انجام این مهم خودداری میکنند، در نتیجه سر بزنگاه، برش کافی برای پیشبرد مقاصد خود را ندارند و همیشه مرد داستان استفاده قاطعتری از روابط خود میکند.
- خانمهای فمینیست انتظار عجیبی از مردان دارند: اینکه زنان را فقط با زیبایی درون ببینند: متأسفم، با طبیعت نمیتوان جنگید: غریزه مردان را به معاشرت با زنان زیبا و (زیباتر!) وا میدارد. مردان تربیت شده و حرفهای، در انتخاب زنان برای فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، زنان شایستهتر را انتخاب میکنند. ولی مسلم بدانید که همینها هم ۱۰۰ بار از ۱۰۰ بار، بین دو زن هم توان (یا با توانایی مشابه به نفع زن کمتر زیبا)، زن زیباتر را انتخاب میکنند (مگر اینکه در این انتخاب، همسرشان نقشی فعال ایفا کند!) در زمینه ازدواج، اکثر مردان به زیبایی اولویتی مشابه (اگر نه کمی بیشتر) با استقلال و توانمندی روحی و اقتصادی میدهند (در امریکا طی نظرسنجی، اولویت این دو تقریبا برابر بود و حدود ۳۰-۳۵٪ مردان یکی از این دو را به عنوان اولویت اول انتخاب کرده بودند. شرمندهام، مأخذ فراموشم شده! ولی آنجا امریکاست و اکتفای اقتصادی ترجیحاً نیاز به فعالیت توأمان دو همسر دارد) در ایران که اصولا استقلال و توانمندی در مواردی نمره منفی هم دارد (هم از نظر آقا داماد، هم از نظر مادر آقا داماد)! این یکطرفه هم نیست. زنان هم همیشه مردان بهتر از خود را به عنوان همسر انتخاب میکنند و اصولاً در اکثر موارد، انتخاب همسری با تحصیلات کمتر یا موقعیت مالی و اجتماعی حتی کمی کمتر، افت دارد! خلط این دو مطلب، و متهم کردن مردان به جانورانی که فقط به دنبال چشم و رو و موی زیبا (و ...!) راه میافتند، بحث را به جدل کشانده، از رسیدن بحث به نتیجه مورد نظر اکثر خانمها که حق آزادی و استقلال اجتماعی است، جلوگیری میکند.
کلی نکته دیگر هم هست که دوست دارم بگویم، ولی مچم شکست!
قبل از اینکه من هم به چشمچرانی و هرزهدری متهم شوم، با قاطعیت اعلام میکنم که ولله و بالله، این بنده حقیر هم مانند و حتی شدیدتر از نسوان فمینیست، به برابری جنسی اعتقاد دارم و به آن عمل میکنم. هدف از این نوشته این بود که به نظرم رسید مسأله بیش از حد به ریش و گیس کشی و سادهانگاری افتاده و بعضاً به مسایل اقتصادی اهمیتی بیش از حد داده شده. ما را یکوقت آنتی-فمین معرفی نکنید جایی که برایمان عواقب وخیم دارد!
از تمامی نظرات و پیشنهادات، فجیعاً استقبال میکنم و با کمال میل، هر جایی را که اشتباه و یا زیادهروی کرده باشم، در همین پست و یا یک نوشته تکمیلی اصلاح خواهم کرد.
- نمیدانم چرا همیشه زنها فکر میکنند که مردها فقط با پیشرفت آنها مخالفند: تِستُسترون با پیشرفت هر موجودی (مونث یا مذکر) در محدوده قلمرو خود مخالفت میکند. برای پیشی گرفتن از یک مرد، باید او را شکست داد. راه دیگری وجود ندارد. حق گرفتنی است، باید قویتر باشید.
- اینکه مردها، کار کردن با مردها را ترجیح میدهند، هیچ ارتباطی با مردسالاری ندارد. زنها هم کار کردن با زنها را ترجیح میدهند. علت این مسأله، شناخت بیشتر (و در نتیجه اعتماد بیشتر) اعضای هم جنس نسبت به هم است. در ایران به دلایل عرفی و مذهبی، کودکان ناهمجنس را از سنین خردی از هم جدا میکنند. به علت جدایی دو جنس، و آشنایی ناگهانی بعد از بلوغ، اصولا کنجکاویها و شناختهای ثانوی حول محور جنسی شکل میگیرد (که تا اینجایش کاملاً طبیعی است) از آنجا که توجهات و شناختهای لذتبخش ثانوی در این مرحله شکل میگیرد، هر دو طرف سعی میکنند نقاطی را برجسته کنند که برای جنس مخالف جذابیت بیشتری دارد. در این مرحله است که شناختهای کاذب رفتار جفتگیری، جای شناختهای واقعی را میگیرد. مسلماً اگر پسرها در سنین زیر ۱۰ سال، یکبار از دخترهای هم سن کتکی نوش جان کنند (دخترها در آن سن خاص درشتترند!) مسلماً پتانسیل بیشتری برای شناخت واقعیتر جنس مخالف پیدا میکنند! این در مورد دخترها هم صادق است. اصولاً نگاه دخترها در ایران نسبت به پسرها بسیار منفعل و منفی است و این هیچ کمکی به آنها برای جذب در محیطهای کاری و اجتماعی نمیکند. بعلاوه حتی خود زنها هم نسبت به زنهای دیگری که در محیط کار رفتار آزادانهتر و راحتتری دارند نگاه منفی و گاهاً شرمآوری دارند (متأسفانه) نتیجهای که میگیرم این است که با این عرف، نباید انتظار روزی را داشته باشید که برابری جنسی روی بدهد. خوشتان بیاید یا نیاید! از عرفی که نقش اصلی و هدف نهایی زن و مرد را تشکیل خانواده و زادمان، نقش اصلی مرد در خانواده را نانآوری و ریاست و نقش زن را هم بالطبع ماشین جوجهکشی ماجرا میپندارد انتظاری نداشته باشید، که زیر پایتان علف سبز خواهد شد. قبل از همه چیز با عرف بجنگید که ریشه مشکل شما آنجاست.
- من نقش برجسته مردان را در عقب نگاه داشتن زنها در جامعه نفی نمیکنم. ولی به دلیلی که نمیدانم، سایه این تأثیر بزرگتر از آنی که باید جلوه داده میشود. نقش خود زنها یا دقیقتر بگویم مادران هم در عقبماندگی دخترها و یکه تازی پسرها بسیار پر رنگ است. کدام مادری را میشناسید که دخترش را به استقلال مالی و ماجراجوییهای جنسی تشویق کند؟ (اکثریت پدرها مستقیم یا غیر مستقیم این کار را برای پسرانشان میکنند) کدام مادری را میشناسید که دخترش را ده برابر پسرش کنترل نکند؟ اکثریت بزرگی از مادران حتی در سنین کودکی پسرانشان، شروع به نشستن در صندلی عقب ماشین و باز گذاشتن صندلی جلو برای «آقا پسر» میکنند. همین مادران در حالی که مشکلی با رانندگی دهشتناک پسرانشان ندارند (بالاخره مَرده، دست فرمونش مردونست!) مدتها طول میکشد تا به نشستن در ماشینی که راننده آن دخترشان است خو کنند (و تا ابد هم باز در ماشین به جان دختر بیچاره غر میزنند!) عده زیادی از مادران تا وقتی اجباری در کار نباشد، از درخواست دخترانشان برای کار کردن پشتیبانی نمیکنند. در تقابل پسران و پدران، پشتیبانی مادر از پسر، ولی در تقابل پدر و دختر، مادر بیشتر حامی پدر است. رفتار مادران ایرانی را در هنگام ازدواج دخترشان و انتخاب همسر نقد نمیکنم، خودتان باید بدانید! رفتار همین مادران در انتخاب همسر برای پسرانشان هم جالب است! مادران ایرانی کلاً محافظهکارند، ولی شدت این محافظهکاری احمقانه در تربیت دختران به مراتب بیشتر است و باعث ناتوانی دختران در برابر پسران میشود. کدام مادری است که به دخترش بگوید سیندرلا، زیبای خفته، سفید برفی و امثالهم احمقانهترین داستانهای تاریخ بشری هستند و باید با داستانهای سالمتری جایگزین شوند؟
- زنان از مردانی که در اجتماع از آنها پشتیبانی میکنند خوششان نمیآید. مردانی که نگاهی برابر به زن و مرد دارند، سریعاً از طرف زنان به دلایل مختلف محکوم میشوند. از نظر زنان، مردان حامی آنها کسانی هستند که نگاهی نامساوی به دو جنس و به نفع زنان دارند. در موارد زیادی این مردان خودشان به بهانه همین رفتار توسط مردان دیگر از جایگاه تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند و جانشینانشان رفتاری تبعیضآمیز به نفع همجنسان خود در پیش میگیرند و به این ترتیب در موارد زیادی خانمها از محیطهای حامیانهی پایدار نمیتوانند استفاده کنند. علاوه بر این، زنها از مردانی که زیادی حمایتشان کنند متفرند! موارد بسیاری را تجربه کردهام که زنان از مردان حامیشان دل خوشی ندارند! میدانید به آنها چه میگویند؟آقا معلم!
- زنان به دلیلی که من نمیدانم، در اجتماع خود را به خوبی مردان سازماندهی نمیکنند. هر مرد عضو دهها سازمان رسمی و غیررسمی اجتماعی است و در تمامی اوقات در حال گسترده کردن شبکه روابط خود است. خانمها متأسفانه از انجام این مهم خودداری میکنند، در نتیجه سر بزنگاه، برش کافی برای پیشبرد مقاصد خود را ندارند و همیشه مرد داستان استفاده قاطعتری از روابط خود میکند.
- خانمهای فمینیست انتظار عجیبی از مردان دارند: اینکه زنان را فقط با زیبایی درون ببینند: متأسفم، با طبیعت نمیتوان جنگید: غریزه مردان را به معاشرت با زنان زیبا و (زیباتر!) وا میدارد. مردان تربیت شده و حرفهای، در انتخاب زنان برای فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، زنان شایستهتر را انتخاب میکنند. ولی مسلم بدانید که همینها هم ۱۰۰ بار از ۱۰۰ بار، بین دو زن هم توان (یا با توانایی مشابه به نفع زن کمتر زیبا)، زن زیباتر را انتخاب میکنند (مگر اینکه در این انتخاب، همسرشان نقشی فعال ایفا کند!) در زمینه ازدواج، اکثر مردان به زیبایی اولویتی مشابه (اگر نه کمی بیشتر) با استقلال و توانمندی روحی و اقتصادی میدهند (در امریکا طی نظرسنجی، اولویت این دو تقریبا برابر بود و حدود ۳۰-۳۵٪ مردان یکی از این دو را به عنوان اولویت اول انتخاب کرده بودند. شرمندهام، مأخذ فراموشم شده! ولی آنجا امریکاست و اکتفای اقتصادی ترجیحاً نیاز به فعالیت توأمان دو همسر دارد) در ایران که اصولا استقلال و توانمندی در مواردی نمره منفی هم دارد (هم از نظر آقا داماد، هم از نظر مادر آقا داماد)! این یکطرفه هم نیست. زنان هم همیشه مردان بهتر از خود را به عنوان همسر انتخاب میکنند و اصولاً در اکثر موارد، انتخاب همسری با تحصیلات کمتر یا موقعیت مالی و اجتماعی حتی کمی کمتر، افت دارد! خلط این دو مطلب، و متهم کردن مردان به جانورانی که فقط به دنبال چشم و رو و موی زیبا (و ...!) راه میافتند، بحث را به جدل کشانده، از رسیدن بحث به نتیجه مورد نظر اکثر خانمها که حق آزادی و استقلال اجتماعی است، جلوگیری میکند.
کلی نکته دیگر هم هست که دوست دارم بگویم، ولی مچم شکست!
قبل از اینکه من هم به چشمچرانی و هرزهدری متهم شوم، با قاطعیت اعلام میکنم که ولله و بالله، این بنده حقیر هم مانند و حتی شدیدتر از نسوان فمینیست، به برابری جنسی اعتقاد دارم و به آن عمل میکنم. هدف از این نوشته این بود که به نظرم رسید مسأله بیش از حد به ریش و گیس کشی و سادهانگاری افتاده و بعضاً به مسایل اقتصادی اهمیتی بیش از حد داده شده. ما را یکوقت آنتی-فمین معرفی نکنید جایی که برایمان عواقب وخیم دارد!
از تمامی نظرات و پیشنهادات، فجیعاً استقبال میکنم و با کمال میل، هر جایی را که اشتباه و یا زیادهروی کرده باشم، در همین پست و یا یک نوشته تکمیلی اصلاح خواهم کرد.
نظر:
سلام آقا!میبینم که شما هم به جمع بحث نیمه داغ ما پیوستید!(البته اگه منظورتون وبلاگ برادرآرمین بوده):D
جدای از نکات جالبی که گفتی ،باید بگم که بسیاری از مطالبی که آوردی واقعیاته!منظورم اینه که خوب اینایی که گفتی که معلومه!تو مایه های چشمه گاو!البته کاملا خوشحالم که این نقاط سیاه رو با قلم شیوات بیان کردی که خودش کلی کاره.اما منظورم اینه که راه کاری ارائه نکردی(هر چند شاید اصلا در مقام بیان راه کار هم نبودی و نمیخواستی و اصلا شاید جاش نبوده)
در ادامه باید بگم که این مادران که گفتی و اون رو از دختران جدا کردی ،از نظری جنس ،زن هستند!همون جنسی هستند که جنس دومند!این ها هم چیزی رو به دختراشون یاد میدهند که از جامعه یاد گرفتن در که زمانی دختر بودن.از کسی که که چیزی واسه آموزش نداره ،چه انتظاری میشه داشت؟راجع به این حرف که زنها هم در عقب ماندگی خودشون نقش اساسی دارند ،اصلا شکی ندارم.این که مردها در تشدید این امر بی تاثیر نبودن هم بدیهیه اما!من حتی معتقدم که انداختن این امر به گردن ،یه جنسه خاص،شاید خیلی هم منصفانه نباشه!هر دو تا حدی مقصرند!(هرچند مردها در حفظ وضع موجود منافع بیشتری رو (به اشتباه)حس میکنن!)حتی تا حدی شاید بشه که این اتفاق که یه تاریخ دست مردها بوده و مردسالاری حاکم بوده ،رو به گردن طبیعت انداخت .طبیعتی که برای بقا به زور(و اصولا زور بازو) نیاز داشته و خود به خود به سمت حذف زنها از معادلات اجتماعی و اقتصادی اجتماع رفته!و واقعیت اینه که در مقایسه با قرنهاو بلکه هزاره های مردسالارانه ،یکی دو قرن( تغییر شکل قدرت از زور بازو به انواع دیگر) زمان زیادی نیست که بخواهیم انتظار تغییر این مسئله رو داشته باشیم!اتفاقا به آرمین میگفتم که حتی کسی نمیتونه ادعا کنه مثلا یه فمنیست خلّص هستش!چون این سیستم توی حافظه جمعی ما مدتهاست که جا افتاده و تغییر اون خیلی زمان بره!و البته که کاملا امکان پذیره!و البته که باید هم تغییر کنه!والبته که ناگزیره!ا
همینجاست که بدیهی بودن این جمله جنابعالی که فرمودید:(خانمهای فمینیست انتظار عجیبی از مردان دارند: اینکه زنان را فقط با زیبایی درون ببینند: متأسفم، با طبیعت نمیتوان جنگید: غریزه مردان را به معاشرت با زنان زیبا و (زیباتر!) وا میدارد... )زیر سئوال میره!!!طبیعی یعنی چی؟منظورت ذاتیه؟کیه که میتونه بگه چی ذاتیه؟ اونم امری که دستخوش هزاران الگوهای فرهنگی متفاوته!اونم توی مقوله زیبایی که معیار مشخصی نداره!همه میدونیم که توی ذائقه افراد در امر زیبایی شناسی ،تربیت و الگوهای فرهنگی و هزار تا نکته ریز و درشته دیگه ،تاثیر داره!حتی اگه به این امر هم که آدمها طبیعتا پی زیبایی هستند ،قائل باشیم ،پس باید به این نتیجه برسیم که ما زنها فاقد این دید زیبایی شناسانه نسبت به مردها هستیم!!!!و میبینی که این یه نتیجه مسخره و غیر معقوله!!دقیقا همون تربیتی که آقایون و به اون نقطه رسونده که از زن بیشتر از هر چی کارکرد عروسک وارگی اش رو انتظار داشته باشد ،به زنها هم کد های دیگه ای برای انتخاب یه مرد داده!مثل نگاه کردن به مثلا قدرت مرد(که اصولا مقولات مالی و فکری و اجتماعی رو در بر میگیره)و اتفاقا جایی برای انتخاب زیبایی های ظاهری نمیذاره!همین که میگن:کچل باشه،پولدار باشه!تقریبا پیدا کردن مثلی معادل این برای زنان ،به محالات میمونه!و باز هم تاکید میکنم که در این زمینه ،تاکید به مسئله طبیعت ،یه توجیه کامله!بنابر بر عادت معهود ،فک زدیم،فک زدنی:D!
فعلا در آخر این کامنتم باید بگم که متاسفانه ،شاید بشه گفت که زورآزمایی مردان و زنان و مقوله قدرتنمایی این دو جنس،به نظر من پیچیده ترین شکل بازی قدرت هستش که تو هیچ رابطه دیگه اجتماعی این پیچیدگی دیده نمیشه!و مخصوصا این کلاف الان به علت تغییر برخی ارزشها(همون زور بازو به قدرت تفکر) پیچیده تر هم شده!و خوب این کاملا مشخصه که کسی که قدرت هنوز دستشه ،عمرا به این راحتیا حاظر به تقسیم صندلیش با ماها باشه!مخصوصا تو ایران که متاسفانه هنوز زور بازو حکومت میکنه!به قول شاعر مانده تا برف زمین آب شود....همه اش باید تمرین کنیم و صبور باشیم.
به هر حال مرسی از توجهت به این بحث مهم و نکات جالبت.به قول نویسنده ای:"کمترین خواست ما باید این باشد که مسئله رابر اساس واقعیت موجود و افکار رایج تمام شده نینگاریم و راه بحث و گفتگو در مورد آن را باز بگذاریم وان را به عدالت و مصلحت کل بشر مربوط بدانیم!که فوایدی عظیم برای کل بشر و نه جنسی خاص ،دارد"ا
فعلا ;)
آهان!2 نکته برای پیوست!(من میدونستم امکان نداره بشه من حرف نزنم:D
یکی اینکه والا اینی که مادیدیم این بوده که اتفاقا خانم ها از کارکردن با هم خیلی هم خشنود نبودن!دلایل را دانی و دانم(حس توضیح نیست):D
2 -اینکه ما در بچگیمان(در همان سنین که فرمودید) پای ثابت رقابت های مچ اندازون و زورآزمایی و بازو تخم مرغی با تمام جماعت ذکور فامیل بودیم!و بسیاری ورزشهای دیگر!و اصولا کم که نمی آوردیم هیچ،در دوره ای اول پهلوون هم بودیم و قلدر!:D
اما به جون خودم به هیچ وجه اینا حساب کار دستشون نیومد که هیچ!کمترین شناخت درست و درمونی هم پیدا نکردن!:(
من با این مساله که انقدر روی فیزیک پسندی آقایون تاکید میشه مشکل دارم. مثل این میمونه که بگی همه دخترا دنبال پول مردا هستن. اینجوری که من میبینم دخترا هم قیافه و هیکل و تیپ پسرا رو خیلی برانداز میکنن و تو پسندشون موثره. درسته که یه ویژگیهایی برجسته تره ولی مطلق کردنشون درست نیست ... به جز این اندک که عرض کردم، خیلی از مطلبت خوشم اومد هرچند که دید بدبینانه همیشگی رو داره. به این آسونی مادران را حامل محافظه کاری احمقانه خواندن نشانگر خشم زیاد از چیزیه (احتمالا کلا از فرهنگ ایرانی) که استدلالهای زیبا با قلم شیوای تو رو مخدوش میکنه البته که حق داری خشم خودت رو تو وبلاگ شخصیت تخلیه کنی
مریم خانم، از اهمیتی که به مطلب دادید و از نظرتون متشکرم. من معتقدم به زور نمیشه به کسی کمک کرد، باید خودش بخواد. اینکه به کسی چیزی - به هر دلیلی - آموخته نشده بوده، دلیل نمیشه که خود اون فرد در آموختنش تلاش نکنه. مادران این کشور خیلی محرومیتها رو کشیدن، ولی سر بزنگاه، باز دختراشون رو همونطور که خودشون بار اومدن تربیت کردن. این یعنی اینکه اراده لازم برای تغییر رو نداشتن. حالا خوب یا بدش مهم نیست، مهم اینه که جرأت تغییر نداشتن. من راه حل بنیادی رو هم پیشنهاد کردم، ولی لازمه یکی دو کلمه را با کلمات دیگری جایگزین کنید. صریحتر نوشتنش برای سلامتیم ضرر داشت. یه جاهایی از نوشته هم شوخیه، خیلی جدی نگیر!
آرمین جان از نظرت متشکرم. من نخواستم روی فیزیکپسندی - بخصوص از طرف مردها - تأکید کنم، فقط خواستم بگم با سرکوب شدن و یا نفی شدنش مخالفم. چیزها رو باید اونطوری که هستن قبول کرد، در اینصورت اگه لازم شد تغییرشون هم میشه داد (که من با تغییر در این مورد خاص چندان موافقتی هم ندارم!)
علت اینکه اون کلمه «احمقانه» توی ویرایش حذف نشد اینه که به دلایلی میخوام این روزها یادم بمونن. مطمئن نیستم که خشمگین باشم، ولی خوب خیلی تند و بدبین شدم. از توجه و یادآوریت ممنونم. نگران نباش، دارم روش کار میکنم!
برادر دلگرم،مگه من گفتم به زور میشه به کسی کمک کرد؟!نهایت کاری که ما میتونیم بکنیم ،آگاهی دادنه!حالا خواه پند گیرند ،خواه ملال!بعدش هم اینکه ،من میدونم که همین مادرا با وجود محرومیت کشیدن ،باز اراده لازم برای تغییر رو ندارن!حرف اینه که به نظرم همین داشتن اراده و جمع کردن فراخی بقچه مبارک،یه امر آموختنی هم هست تا حدی!و البته ترسها،رو اصلا نباید نادیده گرفت!همه تحمل دادن هزینه و مقابله با ترسها رو ندارن.و خوب در آخر اینکه اینها هیچ کدوم دلیل موجهی نیست واسه منفعل بودن زنها!فقط باید این دلایل و شناخت و سعی در مرتفع نمودن اونها بشه.که اتفاقا یه بخش مهمی از این سعی با آقایونه!باید یه کم از این اتوریته شون کم کنن!یه کم فضا رو کم ترس تر کنن!یه کم عقل در بیارن و حاضر بشن و بپذیرن که صندلی قدرته مال اونا نیست!و به زنها برای تمرین فرصت بدن و البته زنها هم اصولا باید خیلی مایه بذارن !تقریبا از جون!تا شاااید یه کم تعادل برقرار بشه.مرسی از جوابت.چشم! شوخی میگیریم!;)
کلیک کنید و حرف دلتان را بزنید