Man is free at the moment he wishes to be



متفرقه



امشب شهر، شهر فرنگه، از همه رنگه، و در نتیجه همه جور پرت و پلایی در چنته دارم.

۱- محیطهای مجازی جاهای عجیبی هستند. و با وجود حضور تقریبا ۱۰ ساله توی این محیط، هنوز چیزهای زیادی هستند که کاملا برام جدیدن. مثلا توی ۳۶۰:
- خانم‌ها اکثراً جملات مستقیم یا غیرمستقیم عشقی به عنوان Blast می‌نویسند. آقایان سعی می‌کنند از الگوی خردمند چینی پیروی کنند و همین باعث میشه همه به هم شبیه باشند! ‌(در کمال تأسف و در نهایت تعجب، شامل خودم هم می‌شه! ظاهراً نمیشه بین چند میلیون انسان مذکر متفاوت بود! تلاش بیش از حد در این زمینه هم به جوادیسم مفرط منجر میشه!)
- جوادترین Quote در ۳۶۰ در صفحه خانم‌ها: Catch me if you can به همراه تمامی انواع واریانت‌هاش! باورتون نمیشه چند نفر یک همچنین نوشته‌ای یک جای پروفایلشون دارن.
- جوادترین عکس‌ها: عکس آقایانی با بالاتنه لخت و روغن زده و ورزشکاری!
- همه ملت عاشق و معشوق طی زمستون و پاییز یک فراز و فرود عشقی داشتن. باور نمی‌کنین؟ پروفایلها و وبلاگ‌ها رو چک کنید.
- خانم‌های زیادی با عبارات متفاوت اعتقاد دارند که: "هر کی زد و رفت و شکست، یه روز یه جا کم میاره!" متأسفانه اینطور نیست خواهر من! بعضی از انسان‌ها شاختر از اون هستن که به علت یکی دو ماه آشنایی با شما، یک جای دیگه زندگیشون کم بیارن! توصیه اکید میشه که شما هم کم نیارین!
- اعتقاد عجیبی به گریه در محیط عمومی وجود داره و بخصوص ظاهرا آبغوره عمومی، نشانه اثبات عشق برای خانم‌ها محسوب میشه!
- یکی از کارهای جوات، نمایش تعداد hitهای صفحه برای عموم! (بخاطر این حرف احتمالا منو بیخ دیوار بگذارن!)
- من نمی‌فهمم چرا وقتی کسی عکس عوض می‌کنه، بقیه بهش تبریک میگن! ماجرا خیلی هم جدیه! گاهی کسی هر دو سه روز یک بار عکس عوض می‌کنه و همون آدما بسرعت و بطور اتوماتیک دوباره در تبریک گفتن از هم سبقت می‌گیرن! این موضوع در مورد عکس عوض کردن خانم‌ها مصداق بیشتری داره. نمی‌دونم واقعا این مساله نشانه مهربونی و توجهه، یا یک نوع پاچه‌خواری اتوماتیک محسوب میشه.

۲- ظاهراً این بنده حقیر موقع حرف زدن کلمات انگلیسی و آلمانی و جدیداً اسپانیولی و صد البته ترکی زیادی به کار می‌برم (همون بلغور می‌کنم خودمون!) که باعث میشه یا دیگران حرفامو نفهمن، یا فکر کنن دارم اساسا کلاس می‌ذارم. اینطور نیست والا، دلیلش چیز دیگه‌ایه:

- دوست دارم زبان تمرين کنم
- کار من (نرم‌افزار) کلمات روزمره انگليسي زيادي داره. در واقع اصلا فقط انگلیسیه
- اطلاعات روزمره و تمامي خبرهاي روز را از منابع انگليسي زبان و ... مي‌گيرم
- بعضي اصطلاحات در زبان فارسي وجود نداره يا کاربرد زيادي نداره
- گاهی تداعي معاني از بعضي از فيلم‌ها يا سريال‌هاي زبان انگليسي (يا ديگر!) میشه که حیفم میاد اشاره نکنم. کسانی که اون فیلم‌ها یا سریال‌ها رو ندیدن، طبیعیه که متوجه نکته نمی‌شن

به دلایل فوق‌الذکر، و از اونجا که من از کلمه‌پردازی در تمامی زبان‌ها لذت می‌برم، این اتفاق که جمله‌ای بسازم که فارسی نباشه و در واقع به هیچ زبان دیگه‌ای هم نباشه گاهی پیش میاد!

بنده همینجا از همه شاکیان در این مورد عذرخواهی کرده و متواضعانه اعلام می کنم که با قدرت تمام، همین رویه را ادامه خواهم داد!

۳- چند وقت پيش يک چهارپاي ناطقي فرموده بود که "زنان امروزي حتي نمي‌توانند درست و حسابی تخم مرغ بپزند، حق طلاق براي چه مي‌خواهند؟"

گذشته از کاهش بيسابقه IQ در ذهن اين چرنده که با برقراري ارتباط ميان گوگرد و شقيقه، باعث تعجب تمامي دانشمندان زيست‌شناس شده، بنده از اين فرمايش دچار استرس شدم! با اين قدرت تفکر فجيع و منطق محکم، اين برادران زن‌ها را که شکست دادند، نيايند سراغ ما بابت هزار خواسته ناباب؟ چون خدا وکيلي من هم بلد نيستم درست و حسابی تخم مرغ بپزم!

ضمنا خدمت نسوان شاکي هم عرض کنم که علاوه بر قبول مراتب همدردي، اين اظهار نظر تخم مرغي را جدي نگيرند!

۴- آقا عجب جنگ هویجی راه افتاده تو این مملکت! نمونه:
- همه دردی که برای اثبات شدن می کشیم ! یا شلوارت را بکش پایین و نشانش بده !
- تن فروشی و نظرات شما در بی بی سی
- امام جمعه اصفهان:۷۴ درصد دختران ايراني باكره به خانه بخت نمي روند (نظر سوم را بخوانید)

بخصوص نظر مردم در مورد "فروشی‌ها" (مورد دوم بالا) جالبه. یه فیلسوف سنگین وزنی نظر داده که: "اونهايی که با قانونی شدن روسپیگری موافقن آيا حاضرن خواهر و مادرشون هم اينکاره بشن؟" آخه چه ربطی داره؟ "فروشی‌ها" وجود واقعی دارن، تعدادشون هم کم نیست، باهاشون بدرفتاری میشه، هر جور توهینی بهشون میشه، به هزار درد و مرض و از همه مهمتر فقر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دچارن.

ای انسان! چه اشکالی داره به یه انسان بدبخت دیگه‌ای که دیگران به هر دلیلی باهاش بدرفتاری می‌کنن، کمک کنی و یا لااقل در مقابل رفتار غیر انسانی ازش حمایت کنی؟ اگه "فروشی" هست، حتما بازار کشش داره برادر من. حتما خریداری هم هست. اون ها چی؟ دیوار این بنده خداها از همه کوتاه تره. انقلاب میشه اینا رو میسوزونن، قدیم شاه عوض میشد می‌خواست ادعای تشرع کنه، اینا رو می‌کشتن، بارون نمی‌اومد، اینا رو مینداختن تو چاه...
آخه ای برادر! ای IQ ! ماجرا چه ربطی به خواهر مادرت داره؟ هزار کار باید کرد که "روسپیگری" ریشه کن شه، و هیچکدومشون شامل خشونت نمی‌شن. ۱۴۰۰ ساله که این کشور مسلمون شده و اگه کار با شمشیر حل شدنی بود که عرب خیلی وقت پیش حلش کرده بود. یادمون باشه که در زمان حکومت صفوی، دولت از ۳۰ هزار "فروشی" در اصفهان بطور مرتب و سالیانه مالیات می‌گرفت و یکی از ردیف‌های اصلی مالیاتی شهر اصفهان بود. جهت بازگشایی چشم‌ها حتما به رستم التواریخ مراجعه شود! شاه سلطان حسین که جلوی افغان‌ها موش بود، ظاهرا در حرمخانه شیر مخوفی بوده، بطوری که طی ماجراجوییهای شبانه، یکبار طی ۲۴ ساعت ۱۰۰ باکره را مورد تفقد قرار داد. (ساعتی چهار مورد، البته به کمک معجون تریاک) کریم خان زند چند هزار "فروشی" از گرجستان و هند به شیراز برده بود تا هم سپاهیان و هم بزرگانی که ظاهرا مهمان و ملتزم شاه ولی در واقع گروگان از طوایف کشور بودند، سرگرم باشند و کاری به ناموس مردم نداشته باشند. خود کریم خان چون شنیده بود که آمیزش با چهل باکره باعث عمر جاودان میشه (داستان از این پیچیده‌تره، نمی‌شه تعریف کرد!)، ۳۰ تا رو عقد کرد و ازاله بکارت فرمود و فردا طلاق داد و صداق داد تا اینکه ریش سفیدان قوم از ادامه منصرفش کردند. نادر شاه افشار... آغا محمد خان قاجار... بهرام گور...

بگذریم! خلاصه مشکل در ایران چیز دیگه‌ایه. اینجا کشوریه که با عرض نهایت شرمساری، ببخشید، ببخشید، روم به دیوار، ‌"کردن" هنره، ولی"دادن" گناهه. بهتره کسانی که همفکر فیلسوف بالا هستند، بیشتر از اینکه نگران مادر و خواهرشون باشن، نگران مادر و خواهر بقیه، و مراقب پدر و برادر خودشون باشن.

خلاصه ظاهرا کمربند ایرانی‌ها اهمیت مضاعفی در زندگیشون پیدا کرده. خدا آخر عاقبت ما رو به خیر کنه.

بحث تقریبا از دایره ادب و نزاکت خارج شد. (با صدای گوینده‌های اخبار شبکه ۱): "بابت قطع موقت ادب، پوزش ما را بپذیرید!"


۵- ای دوست! یاد اسپندار و چای سبز(!) و شمع‌های آن شب افتادم...

شاد زی با سیاه چشمان شاد - که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده تنگدل نباید بود - وز گذشته نکرد باید یاد
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد - شوربخت آنکه او نخورد و نداد
باد و ابر است این جهان فسوس - باده پیش آر؛ هر چه باداباد

نظر:

همه ی زنده گی همین بند پنجه و نه لزوما هم همه ی این بند با هم؛ من با یه نفس اسپندار هم زندگیم در نهایتش

ایول به آقا رضای قانع!اما اییییییین پستت محشر بوووود!کلییییی حال کردم!مررردم از خنده!در حد ولووووو!مخصوصا از صفاتی که به اون موجود 4 پای انسان نما دادید(واسه نظری راجع به مرغانه و زن و حق طلاق)حالی نمودی.ایول هم به نظرت راجع به فروشی ها.خیلیییی درسته!خیلی ضایع هست اینطور کامنت گذاشتن اما خدایی موافقم!حالا یه جا رضا قاسمی(نویسنده)یه اشاره جالبی کرده بود که توی زبان فارسی بیشتر افعال،با فعل معین کردن درست میشن.و این همون فعل و کلمه ای هستش که برای انجام آن عمل هم به کار میره!اون هم به طور اختصاصی!ایول زبان

نقل مطالب با ذکر مأخذ آزاد است.