رهبری بزرگ غالباً ایجاب میکند که دودلی کنار گذاشته شود، در مقابل خرد متعارف مقاومت شود و تنها به ندای درونی که میگوید چه چیز درست است و چه چیز اشتباه توجه شود. اینها جوهرهی یک شخصیت مقتدر را تشکیل میدهند. معضل اینجاست که رهبری بد هم میتواند از همین خصوصیات نشأت گیرد: ارادهی پولادین میتواند به خودسری تبدیل شود، میل به تحقیر خرد متعارف می تواند به مثابه فقدان عقل سلیم باشد و ندای درونی هم میتواند وهمآلود شود.
این واقعیت که کسی تحت شرایط شگفتآور محق به نظر آید، لزوماً بدین معنا نیست که در موارد بعدی نیز محق خواهد بود. ولی احتمالا بدین معناست که افراد، به لحاظ روانی نمیتوانند تشخیص دهند که در موارد آتی دچار اشتباه خواهند شد.
نقل مطالب با ذکر مأخذ آزاد است.
نظر:
کلیک کنید و حرف دلتان را بزنید