Man is free at the moment he wishes to be



دَدِ بیمار




در هر روزگاری، خواسته‌اند بشر را بهبود بخشند. اخلاق، پیش از هر چیز، نام همین کار است. اما در زیر همین یک کلمه، چه همه گرایش‌های گوناگون که نهفته نیست. هم «رام کردن» دَدِ بشری را«بهبود بخشیدن» نامیده‌اند، و هم «پرورش نوع خاص»ی از بشر را. این عناوین جانورشناسی، بیانگر واقعیت‌هایی هستند - واقعیت‌هایی که نمونه‌ی سنخ «بهبودبخش»، یعنی حاج آقای سر کوچه، به راستی چیزی از آن نمی‌داند - و نمی‌خواهد هم بداند. رام کردن جانور را «بهبود بخشیدن» آن نامیدن، در گوش ما بیشتر به شوخی می‌ماند. کسی که بداند در جانورخان چه می‌گذرد، هرگز گمان نمی‌کند که در آنجا دَد را بهبود می‌بخشند، بلکه می‌داند که او را ناتوان می‌کنند، بی آزار می‌کنند، با عاطفه‌های افسردگی‌آور ترس، با درد، با زخم زدن، با گرسنگی، او را به دَدِ بیمار بدل می‌کنند. در مورد بشر رام شده‌ای که حاج آقا او را بهبود بخشیده است نیز جز این نیست. تلاش در جهت بهبود انسان به این شکل، او را به شکلک یک انسان بدل ساخته است؛ یک «دُژزاد»: او را به آدم گناهکار بدل کرده‌اند؛ او را در قفس کرده‌اند و در چنبره‌ی مفهوم‌های دینی هولناک سراپا به کُند و زنجیر کشیده‌اند و ... اکنون آنجا افتاده است، بیمار و درمانده و بیزار از خویش؛ آکنده از نفرت از رانه‌های حیاتی و غرایز؛ آکنده از بدبینی نسبت به هر چه که توانی داشته باشد و شادمانی‌ای؛ کوتاه سخن: به یک «دیندار»...

برای از پا در انداختن دَد در این نبرد، تنها راه، ناتوان کردن اوست و بیمار کردنش. مرد کنترلچی این نکته را خوب می‌فهمید: حاجی سر کوچه بشر را ویران کرد و کم‌توان کرد - اما بر آن بود که او را «بهبود» بخشیده است...

- از مجموعه‌ی بیانات گهربار حاجی ما


نظر:

حاجی شما کیه؟؟ شما که خودت حاجی یه ملتی بودی که؟ یه سری هم که آ سد(سیّد) نیچه حاجیت بود که. داستان یه کم گره خورده که!

نقل مطالب با ذکر مأخذ آزاد است.