شبانه
جز سرود جاودانهای
که از آن پیکر انسان سوم شکل گرفت
حرفی برای گفتن نماند
نتها
شنگان شنگان
از میانه گریختند
و ترانه در زمینهی سکوت پنهان شد
نگاهها
خمار خوابی بیحس
به فروغی یخاندود مبدل گشتند
و نفسها
از تمنای بوسهی آخرین
عذر خواستند؛
دروغ اگرچه گفتنی بود
به زبان برنیامد...
که از آن پیکر انسان سوم شکل گرفت
حرفی برای گفتن نماند
نتها
شنگان شنگان
از میانه گریختند
و ترانه در زمینهی سکوت پنهان شد
نگاهها
خمار خوابی بیحس
به فروغی یخاندود مبدل گشتند
و نفسها
از تمنای بوسهی آخرین
عذر خواستند؛
دروغ اگرچه گفتنی بود
به زبان برنیامد...
- ۱۶ فروردین ۸۰
نظر:
شعر بیست سالگی...خاطرات نوستالوژیک بیست سالگی...کامنت دون بسته....
benvis mard...
کلیک کنید و حرف دلتان را بزنید