شبانه
در جشن برگریزی
میشکوفد عشق پاییزی
در دلِ سردِ نهان از دردِ بیباکم
باز در پاییز
بوتهی احساس من گل داده بس زیبا؛
میتوانم باز
در نهفت سایهی سردش
بر دشت خالی از حیات صورتم
جاودان الماسهایی از فروغ اشک سوزانم بکارم
- اشک یا الماس -
آذرخشی از دلِ چشمانِ همچون ابرها پاکم
میشکوفد عشق پاییزی
در دلِ سردِ نهان از دردِ بیباکم
باز در پاییز
بوتهی احساس من گل داده بس زیبا؛
میتوانم باز
در نهفت سایهی سردش
بر دشت خالی از حیات صورتم
جاودان الماسهایی از فروغ اشک سوزانم بکارم
- اشک یا الماس -
آذرخشی از دلِ چشمانِ همچون ابرها پاکم
- ۲ آبان ۷۸
پینوشت: در نهایت تعجب، یک روزهایی بوده که حتی من هم به انسان شباهت داشتهام!
پینوشت: در نهایت تعجب، یک روزهایی بوده که حتی من هم به انسان شباهت داشتهام!
نظر:
هیچوقت نمی شود با سکوت از کنار این چنین فریادی گذشت...
نیمکت خیابان مقابل آزمایشگاه مقاوت و دانشکده پلیمر در برگریزان پلی تکنیک هیچوقت فراموش نمی شود...
در روزهایی که من، تو و نوربخش بیشتر آشنا می شدیم.
خیلی بجا در چنین روزی نبشتیش.
oon moghe ham kheyli shaakh boodi
ziyaad khoshhaal nashod
albatte mitoonestam be jaaye in nazar ye doone :) bezaram baraat ke to gofti khod bekhaani hadis e mofassal az in mojmal
کلیک کنید و حرف دلتان را بزنید