کاوه ماییم
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیــان انجمــن شد هــــــزار
نـهــــان گـشت آیـیـن فـــــرزانگان
پـراگنـده شــــد نـــــــام دیوانگـــان
هنـــر خـــوار شد، جادوی ارجمند
نهـــــان راســتــی، آشــکارا گزنـد
نـدانـســـت خــود جــز بـد آمـوختن
جـز از کـشتن و غارت و سوخـتن- فردوسی، حکومت ضحاک
پی نوشت: خودم هم حوصله ام از این پست های بی خاصیتم سر رفته...
نظر:
یه خاصیت داره اقلا!!اونم اینکه میبینیم هنوزم هستی و البته هنوز هم حرص میخوری! چطوری؟
زنده!
آخه ادم میره فرنگستون ،بعد حالشو که می پرسن میگه زنده؟؟؟ نوبری به خدا
آقا جان اولا که این شعر بسیار مقبول بود در ثانی حضرت عالی حداقل همین چند سطر را مرقوم میفرمایید....اینجانب دل و وماغ همین را هم ندارم
نگران نباش برادر دوره گرد؛
هم شما خواهی نوشت و هم من :)
کلیک کنید و حرف دلتان را بزنید